دکتر مهدی مطهرنیا: از زمانی که موضوعی به نام پرونده هسته‌ای ایران با نمایش تصاویر ماهواره‌ای از سایت‌های هسته‌ای اراک و نطنز از سوی رسانه‌های ماهواره‌ای آمریکا در 12 و 13 دسامبر2002 پخش شد

تا زمانی که در 9 آوریل 2007، رئیس سازمان انرژی اتمی و رئیس جمهوری ایران عنوان نمودند که به مرزهای تولید صنعتی در سوخت هسته‌ای دست یافته‌ایم، فراز و نشیب‌های فراوانی را در پرونده هسته‌ای ایران شاهد بوده‌ایم و به همان نسبت و صد البته حجیم تر و گسترده‌تر نظرات گونا گونی را از مناظر مختلف در این ارتباط و در رسانه‌های دیداری، شنیداری، مکتوب و غیر مکتوب به تماشا نشسته‌ایم.

آنچه در این مجال تحت عنوان « جایگا ه شناسی امنیتی پرونده هسته‌ای ایران » تقدیم می‌گردد، تلاشی است دربازشناسی مرجع وموضوع امنیت درپرونده هسته‌ای ایران دربستر برداشتی آزاد از بنیادها و بنیان‌های نظری امنیت و پاسخ گویی به این 2 پرسش اساسی که:

  • مرجع امنیت در پرونده  هسته‌ای ایران چیست ؟
  • موضوع امنیت در پرونده هسته‌ای ایران کدام است ؟

زمانی که از مرجع امنیت سخن می‌گوییم به واقع در پی پاسخگویی به این پرسش بنیادین هستیم که امنیت در برابر چه چیزی باید تضمین شود؟

در چنین فضای پرسش‌برانگیزی سوالات متعدد دیگری درپی‌می‌آید که نگارنده تلاش خواهد داشت با در نظر داشت اصول جامع و مانع بودن نوشتار به پاسخ گویی آن همت گمارد.

تهدید، دانشواژه خطرناک

امنیت دانش واژه‌ای هزار توست که در دهلیز چند ین هزارتوی تهدید گم می‌شود و تهدید خود دانش واژه‌ای خطرناک است.

اگر بخواهیم در دام تعریفی گری که پوپر به آن اشاره کرده نیفتیم،‌ باید از همین الان اذعان کنیم که تهدید دانشواژه‌ای خطرناک است و به قبول این اصل تن در دهیم که برای گریز از دام تعریفی‌گری، ‌باید واژگان خطرناک را تا سرحد امکان رفع ابهام نماییم.

اگر تهدید، ‌واژه‌ای خطرناک است، ‌مخاطرات ناشی از آن محصول واژه‌ای مرکزی به نام امنیت است. به عبارت دیگر، تهدید مفهومی غیرمستقل است که در کنار دانشواژه مرکزی امنیت قابل تعریف است.

نکته دیگر در این معنا ورود به بحث تعریفی گری هویت است، در هر مجادله و کوشش علمی و فلسفی ای نمی‌توان از نقش بنیادی تعریف مفاهیم کلیدی آن ساحت علمی یا فلسفی گریزی داشت.

انعکاس این نیاز بیش از هر ساحتی در حوزه مباحث سیاسی – امنیتی به چشم می‌خورد به گونه ای که اگر سیاستمداران به موجب قانون، اجبار پیدا می‌کردند تا هر لفظی را که می‌خواستند به کار برند و تعریف کنند معلوم می‌شد که بسیاری از اختلافاتشان صرفاً‌ لفظی است، لذا ضمن تأکید برگریز از تعریفی گری، تمرکزگریزی که موجب اغتشاش فکری می‌شود، برای حصول به تعریفی تا سرحد امکان کم ابهام از تهدید باید نخست، بنا به گفته فارابی کوشش کنیم که ماهیت آن را بازیابیم یا به زبان نگارنده هویت آن را فهم نماییم.

تلاش در تعریف تهدید با توجه به اینکه این واژه غیر مستقل است و به مفهوم امنیت وابسته است،‌ تا حدود زیادی ثقیل می‌نماید. اما اگر بر این نکته تأکید داشته باشیم که در مفهوم‌شناسی هویت نقطه تشابه و خط تداوم اهمیت پیدا می‌کند، می‌توانیم بگوییم زمانی به هویت شناسی تهدید نائل خواهیم آمد که نقطه تشابه هویتی و خط تداوم هویتی این مفهوم را درک نماییم.

نقطه تشابه هویتی مفهوم تهدید را باید در ساحت دانشواژه مرکزی امنیت یا در حوزه دانشواژه حساس تهاجم بازیافت. در زبان انگلوساکسون بر واژگانی چون تجاوز، تعرض یا تهاجم و مداخله برمی‌خوریم که همگی آنها حاصل تلاش برای محاصره کردن رقیب هستند.

بلوکه کردن یا محاصره، خود حامل اقدام قهری بدون توسل به جنگ است،‌ پس می‌توان آغازین مرحله شکل‌گیری تهدید را در اقدام قهری دانست. با توجه به این معنا می‌توان گفت که نقطه تشابه هویتی مفهوم تهدید بر دانشواژه پروتونی اقدام قهری منطبق است و خط تداوم آن در سلسله مراتب واژگان حساس محاصره و مداخله،‌ تعرض، تهاجم،  تجاوز و تصرف شکل می‌گیرد.

محاصره: خاستگاه اصلی عمل قهری است، ولی خاستگاه عملی آن نیست. محاصره اولین گذرگاه پیوند وجه درونی اقدام قهری با وجه بیرونی آن است.

مداخله: نقطه اتصال اقدام قهری نرم در شاکله محاصره با اقدام قهری سخت و اشکال عمل قهری در حوزه عملیات روانی جهت آماده‌سازی برای ورود به مرحله جنگ روانی است.

در مجموع، ورود به مرحله مداخله  از یک سو داخل شدن عمل یا اقدام قهری به فعالیتهای عملی یا عینی در تداوم محاصره رقیب و از طرف دیگر با زمینه پروری جهت ورود به مرحله تعرض است.

تعرض: مرحله ورود اقدام قهری به وجه غلیظ عملی آن است. در اینجا اولین گام‌های عملیاتی شدن مداخله در وجه غلیظ اقدام عملی صوت می‌پذیرد و متوجه جنگ یا جنگ افروزی است. هدف تعرض شکل‌دهی به نقطه تقابل است که با تلاش در تحقیر رقیب همراه است.

تهاجم: نقطه تلاقی تعرض و ورود آن به نخستین مرحله اقدام جنگی است که به طور معمول ماحصل اقدام پس از موفقیت نسبی در جنگ روانی برای تحقیر رقیب بوده و بر آن است که با عین سازی نتایج جنگ روانی در صحنه عملیات میدانی زمینه ساز تجاوز به مرزهای سرزمینی رقیب باشد.

تجاوز: اقدام قهرآمیز رسمی کنش‌گر رقیب است که به صورت عملیات نظامی برنامه ریزی شده و به صورت دفعی انجام می‌شود و سپس گسترده و شدید می‌گردد.

تصرف: ماحصل حصول به پیروزی دشمن در اقدام تجاوزگرایانه نظامی است که به تصرف سرزمین یا بخشی از خاک کشور رقیب می‌انجامد.

مراحل سه‌گانه محاصره، مداخله و تعرض به حوزه  اقدامات قهری کمتر از جنگ توجه دارد درحالی که مراحل بصری با بهره‌مندی مناسب از این مراحل به اقدامات قهری معطوف به جنگ عنایت دارد.

با عنایت به اینکه امنیت دانشواژه‌ای غیرمستقل است که در وابستگی با تهدید مفهوم پذیر می‌شود، تهدید نیز متوجه عملکرد دشمن در کالبد کنشگر رقیب در ساحت رقابت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است. از همین رو پرونده هسته‌ای ایران پرونده ای فنی است که تحت تاثیر اقدامات کنشگر رقیب واجد هویتی امنیتی شده است.

در گستره همین دیدگاه است که در می‌یابیم مرجع امنیت در پرونده هسته‌ای ایران در پاسخ به این پرسش که امنیت چه چیز باید تضمین شود، چیزی نیست جز امنیت نظام جمهوری اسلامی ایران و آن هم در جایگاه نظامی که مدعی اقتدار ملی ایرانیان با رویکردی اسلامی در نظم منطقه‌ای و نظام بین‌الملل است.

کنشگر رقیب در این پرونده برآنست که با بهره‌مندی از آن در جهت عبور از مراحل تهدید، درمرحله نخست بقای نظام مذکور را به مخاطره اندازد، در مرحله میانی اهداف تعریف شده خود به این هدف نایل آید که نظام جمهوری اسلامی ایران به اهداف خود نرسد و درمرحله کف اهداف خود از دستیابی کامل و سریع به اهداف تعریف شده‌اش جلو گیری نماید یا به بیان دیگر تاخیر جبران ناپذیری در نیل به اهداف پیش آورد تا در بستر اتلاف انرژی و از دست دادن زمان، سیستم هدف خود را وارد جنگ فرسایشی و واگرایی درونی برای زمینه‌سازی شکنندگی موثر در برابر فشارهای بیرونی قرار دهد.

در اینجا موضوع امنیت درپرونده هسته‌ای ایران در پاسخ به این پرسش نیز قابل احصاء است که امنیت در برابر چه چیزی باید تضمین شود. در پاسخ باید بگوییم پرونده هسته‌ای ایران پوششی است برای پویش کشور کنشگر رقیب (آمریکا) در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران و آمریکا برآنست امنیت ملی ایران را به عنوان زمینه ساز بنیادین حصول و وصول به اهداف ملی تعریف شده آن مخدوش سازد.

اگرچه در کوتاه مدت فشارهای وارده بر پرونده هسته‌ای ایران موجبات همگرایی ملی و پوشش روانی جایگزین برای کمبودها و چالش‌های دیگر در برابر نظام را فراهم می‌سازد به گونه‌ای که به صورت یک فرصت رخ نشان می‌دهد، ولی در دراز مدت می‌تواند آثار مخرب امنیتی خود را در صورت موفقیت رقیب فراهم آورد.

از همین رو باید بگوییم در پرونده هسته‌ای ایران موضوع امنیت، اقدامات آمریکا در بهره‌مندی از این پرونده جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران است و باید در اقدامات مربوط به پرونده هسته‌ای، امنیت ملی ایران در برابر اقدامات آمریکا در این مسیر تضمین شود.

حال پرسش این است که به فرض محال آیا حتی با دستیابی به بمب اتم، امنیت ملی ایران در برابر اقدامات ایالات متحده تضمین خواهد شد یا با مدیریت پرونده تهدیدات آمریکا بر ضد امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران کاهش خواهد یافت؟

در جایگاه‌شناسی امنیتی پرونده هسته‌ای ایران با عنایت به تفسیر مفهوم تهدید پیشنهادی در این نوشتار درمی‌یابیم که آمریکا از پرونده هسته‌ای ایران جهت عبور از محاصره به مداخله و بهره‌مندی از آن جهت وارد شدن به مرحله معارضه در تعرض به دیپلمات‌های ایران و ورود به نمایندگی ایران در اربیل بهره برده است و به تبع این مهم با سوء استفاده از آن در حوزه  عملیات روانی و جنگ رسانه‌ای از آن به عنوان دستمایه  اساسی ورود احتمالی به مرحله تهاجم سود برده است.

با عنایت به این جایگاه شناسی امنیتی در پرونده هسته‌ای ایران است که می‌توان در حوزه  تئوری‌های امنیتی مناسب و متناسب با تفسیر و تأویل این جایگاه، به دکترین راهبردی در جهت مدیریت استراتژیک پرونده  هسته‌ای ایران نایل آییم.

امید است در نوشتارهای بعدی، در این ارتباط به کاوش پرداخته و نتایج آن را تقدیم نماییم.

کد خبر 20666

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز